برداشت آزاد!

ساخت وبلاگ
خداروشکر میدونه اگه صدتا طلا هم برام بخره پوکر فیس نگاش میکنمولی اگه روز تولدم منو ببره حرم حضرت معصومه(ع) و بهم کتاب هدیه بده از ذوق بال درمیارماونم چه کتابی...کهکشانِ نیستی! :)...+سفرِ قم ایندفعه خیلی فرق میکرد... توی حرم، بیشتر از هر اعمالی، مشغول فکرکردن بودم!+خدایا به هممون عقل و عشق و معرفت بده... برداشت آزاد!...ادامه مطلب
ما را در سایت برداشت آزاد! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bardashteazad92a بازدید : 6 تاريخ : يکشنبه 2 ارديبهشت 1403 ساعت: 17:28

خالقِ دقیق و ظریف و لطیفی داریم... برداشت آزاد!...
ما را در سایت برداشت آزاد! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bardashteazad92a بازدید : 5 تاريخ : يکشنبه 2 ارديبهشت 1403 ساعت: 17:28

توسط جوآنهــ | پنجشنبه بیست و سوم فروردین ۱۴۰۳ | 17:28 بسم الله النور«خوش به حالش» کم کاربردترین واژه توی دایره لغاتم بوده و هست! و کمتر پیش اومده انقدر گرسنه بشم که حسرتِ زندگیِ دیگران رو بخورم!ولی این روزا که میرم لب پنجره و به خونه باغِ همسایه نگاه میکنم، ته دلم میگم خوش به حالِ خانومِ این خونه...چرا؟ چون هرروز که بیاد توی حیاط، چشمش میخوره به شکوفه های سفیدی که مثل مروارید روی سرِ شاخه ها نشسته...هرروز میتونه با درختای گردو که بعد از چندماه سرمای زمستون، تازه برگاش سبز شده حرف بزنه و خاطراتشونو بشنوه...میتونه هرروز برای مرغابی ها غذا بریزه و به دونه های بارونی که توی استخر میریزه خوشامد بگه...میتونه با اون گل های یاسی که دارن سقفِ آلاچیق رو میپوشونن عطرِ بهشت رو استشمام کنه...خانومِ این خونه هر کی باشه میتونه تابستونا سینی سینی لواشک و میوه خشک درست کنه و بذاره جلوی آفتاب تا خشک بشه...میتونه پاییزا دستِ بچه هاشو بگیره و روی برگای پاییزی بدو بدو بازی کنه و صدای خش خش برگا قاطیِ صدای خنده هاشون بره تا روی ابرا...میتونه بهارا خیره بشه به دستِ قدرتِ خدا که چجوری از چوب خشکیده، سبزی و شادی خلق میکنه...میتونه اگه بخواد! میتونه اگه اونم توی یه آپارتمان حبس نشده باشه و فقط تعطیلات عید به اینجا سر نزنه...میدونی رفیق!من بیشتر از اینکه به خانومِ این خونه حسرت بخورم دارم حسرتِ گذشته های خودمونو میخورم؛منظورم از گذشته وقتاییه که حتی سنِ خودمم بهش قد نمیده!اون وقتا که این همه برج قد نکشیده بود بینِ صورتِ ما و پنجه ی آفتابِ صبحمنظورم اون وقتاییه که ه برداشت آزاد!...ادامه مطلب
ما را در سایت برداشت آزاد! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bardashteazad92a بازدید : 6 تاريخ : يکشنبه 2 ارديبهشت 1403 ساعت: 17:28

چند روزه یکی از دانش آموزای کلاس دومیم، مدام میاد جلوم میپرسه:

خانوم! من برای چی به دنیا اومدم؟

سخت ترین سوالیه که طی این سه سال، دانش آموزی ازم پرسیده و هیچ جوره نمیتونم جوابشو بدم و فقط میگم نمیدونم!
و با خودم فکر میکنم خودم برای چی به دنیا اومدم؟ اومدم که چیکار کنم؟ وقتی هنوز رسالت خودمو نمیدونم چجوری بگم اون بچه برای چی به دنیا اومده؟...

برداشت آزاد!...
ما را در سایت برداشت آزاد! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bardashteazad92a بازدید : 16 تاريخ : دوشنبه 16 بهمن 1402 ساعت: 18:01

توسط جوآنهــ | پنجشنبه بیست و هشتم دی ۱۴۰۲ | 1:46 بسم الله النور۲۵ سالگی سلام :)چقدر خنده و گریه و تجربه و بالا و پایین نهفته ست توی همین عددها...از بیست به بعد خیلی چالش های جدی تری برام به وجود اومد که بعضیاش باعث شد رشد کنم و بعضیاشم متوفقم کرد... اما الان که خوب به اتفاقات گذشته فکر میکنم میبینم همش خیر بوده و خوبی و سرشار از یادگیری :)راستشو بخواین بیشتر تلخیایی که برام پیش اومد هم بخاطر ادعاهای قبلیم بود که مورد امتحان قرار گرفتم و درست از همونجاهایی که مغرور شده بودم زمین خوردم... ولی خداروشکر خدا مثل همیشه بی نهایت در حقم لطف کرد و نجاتم داد و یادم داد...فکر میکنم طی این یک سال گذشته، عمیق ترین خوشحالی ها و عمیق ترین غم ها رو درک کردم... و همین عمیق بودن و اصیل بودنِ غم و شادی خیلی برام ارزش داره...+سکانسِ برترِ ۲۴ سالگی، روز عروسیم بود که توی کربلا برگزار شد :) وقتی با چادر سفید برای اولین بار توی حرم امام حسین(ع) بودم عمیقاً احساس خوشبختی داشتم برداشت آزاد!...ادامه مطلب
ما را در سایت برداشت آزاد! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bardashteazad92a بازدید : 25 تاريخ : دوشنبه 9 بهمن 1402 ساعت: 17:52

دیشب بعد مدتها، یه منبر مفید روزیمون شد خداروشکرحاج آقا بین صحبتاشون دوتا شبهه رو جواب دادن:یکی اینکه چرا با وجودِ اینکه امیرالمومنین(ع) خونه بود و آگاهی داشت که دشمنان بی رحم و بی غیرتی پشت در هستند، اجازه داد حضرت زهرا(س) بره جلوی در و اون اتفاقا افتاد؟...جواب اینه که خودِ حضرت زهرا(س) اجازه نداد امام علی(ع) بره و درو باز کنه چون علی(ع) امام بود و فاطمه(س)، مأموم... و برای دفاع از حریم ولایت، مأموم جلو رفت... همونطور که در لیله المبیت، امام علی(ع) برای حفظ جان پیامبر(ص) در بستر ایشون خوابید. با اینکه به لحاظ مقام و جایگاه ملکوتی، فرق چندانی بین پیامبر و امیرالمومنین نیست ولی چون در اون زمان، پیامبر(ص) امامِ جامعه بوده، امیرالمومنین برای دفاع از ایشون این خطر رو به جون خریدند...شبهه دوم اینکه با توجه به حیا و حفظ حریمی که از حضرت زهرا(س) سراغ داریم، چرا ایشون بعد از ماجرای در، وقتی در بستر بیماری بودند، بلند بلند گریه میکردند؟ به حدی که همسایه ها شاکی شده بودند و گفته بودند به فاطمه بگویید یا شب گریه کند یا روز...جواب اینکه این گریه، یک گریه ی معمولی نبود، یک گریه ی سیاسی بود و حضرت زهرا(س) با سلاحِ گریه ی خودش داشت آگاهی میداد به مردم و حقانیت و مظلومیتِ امیرالمومنین رو نشون میداد... و سلاحه بکاء...+درواقع گریه کردنِ بانوان اسلام هم باید هدفمند و بجا باشه!مثل حضرت زینب(س) که در ماجرای عاشورا به وقتش گریه کردند و به وقتش با صلابت خطبه خوندند درست مثل مادر'>مادرشون...صلّ الله علیک یا فاطمه الزهرا... برداشت آزاد!...ادامه مطلب
ما را در سایت برداشت آزاد! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bardashteazad92a بازدید : 24 تاريخ : چهارشنبه 15 آذر 1402 ساعت: 19:17

مادر انتظار داشت فرزندش پسر باشد، تا بتواند خدمتكار بيت‌المقدّس شود، لذا چون نوزاد دختر به دنيا آمد، با حسرت گفت: پروردگارا! فرزند دخترى زاده‌ام حال چگونه به نذرم عمل كنم؟ امّا خداوند براى تسلّى خاطر اين مادر مى‌فرمايد: آن پسرى كه انتظارش را داشتى به خوبى اين دختر نيست، زيرا اين دختر داراى كمالاتى است و مادرِ پسرى مى‌شود كه او نيز مايه‌ى بركت خواهد بود، پس بهره‌ى تو از نسل مبارك چندان برابر خواهد شد. :) برداشت آزاد!...ادامه مطلب
ما را در سایت برداشت آزاد! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bardashteazad92a بازدید : 20 تاريخ : چهارشنبه 15 آذر 1402 ساعت: 19:17

دلا تا کی در این زندان فریب این و آن بینی یکی زین چاه ظلمانی برون شو تا جهان بینی ... |سنایی| برداشت آزاد!...
ما را در سایت برداشت آزاد! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bardashteazad92a بازدید : 24 تاريخ : يکشنبه 5 آذر 1402 ساعت: 17:09

قلمِ آدم ها تحت تاثیرِ کتاب هاییست که میخوانند!بخصوص اگر نوشتنشان گاه به گاه باشد نه همیشگی...مثلا روزهایی که روی ماه خدا را ببوس را میخواندم، ادبیاتِ نوشتنم درست شبیهِ مصطفی مستور شده بود؛ همانقدر مبهم و سرشار از دیوانگی...روزهایی که سقای آب و ادب میخواندم، شبیه سیدمهدی شجاعی، باادب و هنرمندانه و آسمانی مینوشتم...و این روزها که یک عاشقانه آرام میخوانم، قلمم درست مثل نادر ابراهیمی آرام و احساسی می نویسد...آنقدر در کتابش همسرش را بانوی آذری خطاب میکند و بانویش او را گیله مردِ کوچک، که گاهی من هم چنین سخن میگویم...یک بار وقتی سبزی پاک میکردم و عطرِ ریحان در مشامم پیچیده بود، به همسرم گفتم:مردِ غیورِ کُرد! مدتیست هردویمان ساکتیم و نمی نویسیم... چه بر سرِ قلممان آمده؟و او گفت: واژه ها بی آنکه دیده شوند وجود دارند و هرروز در درونت رشد میکنند و به وقتش پا به دنیای بیرون میگذارند... درست مثلِ طفلِ توراهی مان :)+و من مشتاقانه منتظر ظهورِ کلمه ای هستم که خداوند از روحش در آن دمیده ... برداشت آزاد!...ادامه مطلب
ما را در سایت برداشت آزاد! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bardashteazad92a بازدید : 34 تاريخ : سه شنبه 23 آبان 1402 ساعت: 22:30

باید اعتراف کنم بخش هایی از پست قبلی ساخته و پرداخته ی ذهنِ خلاقِ خودم بودو واقعیت اینه که من و همسرم هیچوقت انقدر ادبی حرف نمیزنیم!و من هر بار کتابِ یک عاشقانه آرام رو میخونم، در پس زمینه، صدای خُر و پُف های همسرم پخش میشهخونه ی ما یه وقتایی شبیه خوابگاه دانشجویی میشه و غذا رو با قابلمه میاریم سر سفره :))یه وقتایی هم توی ظرفای قشنگی که غذا با سلیقه تزیین شده ...توی خونه ی عاشق ترین زن و مردها هم یه وقتایی چالش و بی حوصلگی وجود داره، به همون اندازه هم خنده و دیوونه بازی !من همون روزای مجردی که خیلی شعر و غزل میخوندم و با خودم تصور میکردم خونه ی آیندم، یه خونه ی شاعرانست و دم به دیقه باهم کتاب میخونیم، همونموقع هم میدونستم واقعیتِ زندگی چیزی فراتر از این خیالاته و حتی خودمو آماده کرده بودم واسه خروپف ها :))به خودم میگفتم حتی خیال پردازی هامون هم باید رنگ و بوی واقعیت و عقلانی بودن بگیره...الانم خداروشکر زندگیمون معجونی از تمام حس هاست، نه صرفاً منطق و نه صرفاً احساس!و همینه که زندگی رو قشنگ میکنه :) برداشت آزاد!...ادامه مطلب
ما را در سایت برداشت آزاد! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bardashteazad92a بازدید : 36 تاريخ : سه شنبه 23 آبان 1402 ساعت: 22:30